×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دیدار در زیر باران

شعر وترانه فارسی و عربی

× شعر و ترانه فارسی و عربی استفاده با ذکر منبع بلا مانع است
×

آدرس وبلاگ من

ehsanhasani.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ehsanhasani

جنگ سرنوشت

از این  ژرفای دلگیری به سختی دل گذر کرده

غریو صلّه ی رحمی به نیکان خوش گذرکرده

***

خدا دانسته عشقی را به مرغان صبـــر دل داده

کنار تیغِ برّانی به رقصی جان و سر کـــرده

***

طریقِ جامِ مستانه بهارم سبز و روشنـــــــــدل

زِ غمّازان ِ درد افشان همیشه گوشِ کر کرده

***

صبا در انزلاقِ عشق وزیده  کویِ دلــــــــدارم

زگرمای دلش جوشان به سرما در خطر کرده

***

چو اشکی ریخت از چشمش زبان آزرده میدان شد

پیام از دیده ها بارید به دریابان هدر کـــــــــرده

***

به دنبالِ شقایق ها و کوکب های دُردانــــــــــه

به دور از خاطراتِ دلبه تنگستان سفر کرده

***

پناهِ آخرینم سوخت خدایا راهِ دل ویــــــــــــــران

به چشمی خالی از عشوه به داغستان نظر کرده

***

کلاغانِ  سیاه اندوه جمعی حمله در دشت

به نامِ آشنایِ دوست بر دشمن ظفر کــرده

***

صلاة و روزه و دیدار و وعده های مختاری

تو دریا نیلگون چشمی اطاعت را مقر کرده

***

چو گوهر های تابیده درونِ سنگ خوابیده

کتابت در رخ اقلام به زیبایی بشر کـــرده

***

دل و کلیه به بیمار دوست   دادم تا دلش جویـــــــم

ولیکن سرد و بی حاصل در این بازار ضرر کرده

***

به منزلگاهِ تاریکی شده چون باد جویایــــــــــــش

ولی افسوس که با آه است در خود را مگر کرده

***

 شبانگاهان که دیوانش کنارِ رود می خوابیــــــــــــــد

زبس در بحری جوشان است شبش را تا سحر کرده

***

نمی ارزد یه دف چنگی بکوبد روی رخ تابـــش

چو ارزن می خرد صحرا به نمناکی قدر کرده

***

سراسیمه هجومی کرد زمانه بر جمالِ کــــوه

مسلح گشته سنگ و خار درختانش تبر کــرده

***

اسیرِ مژدگانش شد کمــــــــر بندِ مطلّایــش

گلش با زور خشکیده دل و سایه نفر کرده

***

عبا برداشت از چهره پشیمانی نمایان شــــــــــــــــــد

از آن چشمانِ خورشیدش به هر سحری قمر کرده

***

تمامِ عمر در سکته به زیرِ چرخِ غربالی

چه زیبا سالها رفته به تنهایی هدر کرده

***

بکش ای عندلیبِ دل فضایت ابر و باران است

دلش در درد پوسیده و شریانش فنر کرده

***

مزن بر سر تبش بالا کلاهِ آهنـــــــــی دارد

همین آهنربای تو طلا کاری به زر کرده

***

لا باس از نزولِ اشک در گلهای شب تابی

دلش با اشک ریزانش نمازِ شب خبر کرده

جاسم ثعلبی (حسّانی) 19/10/1391

سه شنبه 18 دی 1391 - 12:21:31 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


حادثه


دردِ یتیمی


جنگِ خاطرات


جنگ سرنوشت


مارمولک


عشق دلم تو دریا


الی مولودنا الجدید (عبّاس


الی مولودنا الجدید (عبّاس


باز باران


مدل پسندی


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

57929 بازدید

64 بازدید امروز

2 بازدید دیروز

94 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements